پنج شنبه ها باید رؤسای هر بخش حتما حضور داشته باشند، ولی باقی اگر بیان اضافه کار محسوب میشه، توی بخش ما رئیس نوبتی کرده که هر هفته یکی شون بیاد، اینام معمولا نوبت هر کدومشونه آخر وقت چهارشنبه یواشکی منو کنار میکشند و کلید میدن که فردا زود بیا حواست باشه هرکس زنگ زد بپیچون وقت بگذره و به کسی نگو و دمت گرم و این حرفها! از خود رئیس گرفته که اینها رو با دستور و غرور میگه تا رده پائین ترش که ملایم تر میگن همه میخوان همکارشون نفهمه که دارن میپیچونن! البته واسه اینکه بهم آتو ندن همه تاکید دارن که البته پنج شنبه ها مهم نیست و نیاییم هم اتفاق خاصی نمیوفته :)

اون هفته چهارشنبه تعطیل بود، رئیس منو صدا زد و گفت پنج شنبه اگه تونستی بیا، اینم کلید، حواست باشه هرکس زنگ زد... گفتم میدونم حله نگران نباشید، ادامه داد که اگرم نیومدی مهم نیست کسی نمیتونه ازت توضیح بخواد، روی این حساب پنج شنبه که شد دیدم هیچ کدوم از بخش های دیگه هم نیومدن و نگهبان هم پشت در ایستاده و فکر کردم ببینه کلید دارم دردسر میشه و بهتره نرم داخل.

اول وقت شنبه که شد رئیس پرسید پنج شنبه چه خبر؟ گفتم نیومدم، نگهبان واساده بود شمام گفته بودید مهم نیست زیاد دیدم دردسر میشه... که شمر شد، شروع کرد داد و بیداد کردن که دستوره باید اجراش میکردی و واست 10 روز اضافه خدمت میزنم و یه سری چرندیات دیگه که یادم نیس!

وسط وقت اداری یکی زنگ زد با رئیس حرف زد بعدش گفت فلانی رو میشناسی؟ گفتم سربازه جدیده ماست، ازم خواست بیارمش اونجا، به جدیده گفت فلانی سفارشت رو کرده و از دوستان ماست، هر مشکلی داشتی بیا بهم بگو برات حل کنم، نگران هیچی نباش و اینها، بعد از من پرسید ارشدتون کیه؟ گفتم خودمم، نرم شد گفت هوای این رو داشته باش، اضافه خدمتت رو میبخشم!

آخر وقت من زودتر رفتم، بعدش فهمیدم یکی از کارمندای بخش خودمون که کلی قبلا در حقش لطف کرده بودم نامه اضافه خدمت من رو پرینت کرده و برده برای رئیس که امضاء کنه، نامه مونده بود روی میز رئیس!

بی خیال ممنوعیت موبایل و اینکه نباید اونها بدونن من دارم شدم و تا فهمیدم زنگ زدم به رئیس، عصبانی گفتم مگه قرار نشد نزنید؟ خیلی خونسرد گفت هنوز که امضا نکرم!

فرداش باهاشون درست سلام علیک نکردم، دیدن که سرسنگین شدم باز اون کارمند اولیه رفته بود چیزی در گوش رئیس پج پچ کرده بود، رئیس صدام کرد، داشت داد میکشید که چرا نیومدی سلام بدی؟! بچه ای و این حرفها، فقط چون حدود یک هفته به اورتانم1 باقی مونده بود با تمام وجود جوابش رو ندادم که اوضاع بدتر نشه، بعد اینکه حسابی توهین کرد گفت، من بیشتر از 9 سال فرمانده گروهان بودم، تو که سرباز خوبی هستی سرباز داشتم خیلی بهتر از تو، تازه تو خوبشونی، واسه 2 روز مرخصی آدم فروخته، تو که جای خود داری، فهمیدی چی گفتم یا نه؟! :|

فقط به خاطر خودم و نامزد چشم به راهم بود که تف ننداختم جلوش و بهش نگفتم خپل گلابی این طرف سیم خاردارها اینطور حرف میزنی یا اون طرفش هم میتونی صدات رو بالا ببری، فقط به خاطر اینکه حاضر نیستم یک ثانیه بیشتر توی این آشغالدونی بمونم سکوت کردم و جواب اون خوک رو ندادم!

هفته بعد رئیس دنبال مدارکی بود که زیرآب یکی از فرمانده های بخش ما رو بزنه، از من کمک میخواست اگ اطلاعاتی دارم در اختیارش بزارم! هرچند میگفت نیتش کمک به سربازهاس (چون فرمانده مذکور بسیار فاسده و زیر دستاش ازش عاصی اند) ولی من خوب میدونم باهاش خصومت شخصی داره و چند باری باهم درگیر شدن، رئیس دنبال فروختن اون فرمانده بود!

------

1- اورتان به مدارکی میگویند که سربازان 3 ماه مانده به ترخیص برای صدور کارت پایان خدمت تحویل بخش نیروی انسانی پادگان داده و طی آن تاریخ دقیق پایان خدمت با احتساب اضافه خدمت ها معین و تثبیت می شود، بعد از ثبت اورتان بخشش اضافه خدمت تابع شرایط سخت و تقریبا نشدنی است.