از شبکه آزمایشی HD داره یه فیلم درباره طلبه ها میده، داستان طلبه جوانی که دختری رو دوست داره، پدر دختر با ملبس شدن اش مخالفه...

بعد یاد طلا و مس افتادم 

انگار گم شدم رو دیدم، خودم رو رها کردم توی اون فضا، یادم اومدم چقدر دوست داشتم اینطور باشم با یه زندگی خیلی خیلی ساده و رها

نه که بشم امام جماعت مسجد یا مشاور فلان جا، فقط طلبه باشم برم مدرسه! فقط!

ولی خب زندگی یه اقیانوسه، وقتی کشتی نساختی و به یه تخته وصلی یه موج بلند که بیاد انقدر دورت میکنه که بعید نیست هیچوقت جایی که بودی رو پیدا کنی

بعضی رویاها رو باید فراموش کرد، زندگی اونطور نیست که توی بچگی فکرشو میکنی